کـــــافه کتاب

معرفی رمان

کـــــافه کتاب

معرفی رمان

کـــــافه کتاب

مطالعه‌ی کتاب یعنی تبدیل ساعات ملالت‌بار زندگی به ساعات لذت‌بخش!

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نادر ابراهیمی» ثبت شده است

 

ما زائر دلشکسته‌ی این خاکیم. اگر امید را دمی رها نکردیم، نه بدان دلیل بود که آن را در خود داشتیم؛ بل بدان سبب بود که امید را چون ودیعه‌یی به دست ما سپرده بودند تا به دست دیگران بسپاریم...

چکیده: نادر ابراهیمی در این کتاب از ماجراهای جالب و خواندنیِ شغل‌هایش می‌گوید، از زمان جوانی تا بزرگسالی، از خطاطی، نقاشی و کارهای چاپخانه‌ای گرفته تا به راه انداختن مؤسسات پژوهشی و کار در شرکت‌های بزرگ تجاری. نویسنده در کتاب خود را به سبب تجربه‌ی شغل‌های بسیار، ابن مشغله نامیده است. او روایت می‌کند از ابن مشغله در جستجوی نخستین راه‌های کسب درآمد، از اینکه چگونه ابن مشغله یک «شغل عوض‌کن» حرفه‌ای از آب در می‌آید، از اینکه ابن مشغله هم گاهی گرفتار بیکاری‌های طولانی‌مدت می‌شود و خلاصه از تمام دردسرها و ماجراهای شغلی‌اش برای خواننده تعریف می‌کند...

 

نادر ابراهیمی، از مشهورترین رمان‌نویس‌های معاصر ایرانی است. او ابن مشغله را در سال 1352 و به دنبال آن ابوالمشاغل را در سال 1365 و به عنوان جلد دوم آن منتشر کرد. آتش بدون دود، مردی در تبعید ابدی، یک عاشقانه‌ی آرام و بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم از دیگر آثار درخشان این نویسنده است.

من نثر آقای ابراهیمی رو خیلی دوست دارم و شیوه‌ی نگارش صمیمی و گرم و شیرینش همیشه برای من لذت‌بخش بوده و هست. اما از بین کتاب‌هایی که از این نویسنده خوندم، ابن مشغله رو کمتر پسندیدم. مهم‌ترین دلیلش هم شاید نامنظم بودن روایت‌هاست. نویسنده خاطرات شغلی جالب و طنزآمیزش را چندان منظم تعریف نکرده است و مدام از این شاخه به اون شاخه پریده! همین موضوع تا حدی باعث سردرگمیِ خواننده می‌شود. جلد دوم این کتاب، یعنی ابوالمشاغل، برای من جالب‌تر بود و روایت‌هاش بیشتر به دلم نشست :)

نمره ی من به این کتاب:

✰✰✰✰✰✰✰✰✰✰

 

**************************************************

 

خرید نسخه‌ی الکترونیکی کتاب از سایت طاقچه

دانلود رایگان کتاب صوتی از سایت ایران صدا

مشاهده‌ی سایر کتاب‌های معرفی‌شده از این نویسنده

  • ابوالفضل ‌‌
کتاب مردی در تبعید ابدی

چکیده: مردی در تبعید ابدی به روایت زندگی پرمشقت و پر فراز و نشیب ملاصدرای شیرازی، ملقب به صدرالمتألهین می پردازد و این روایت را در دو برهه زمانی و به صورت موازی بیان می کند.

در برهه ی زمانی اول، محمدصدرای نوجوان را می بینیم که پدرش ابراهیم قوام، یکی از بانفودترین مردان شهر شیراز است. محمد عاشق فلسفه است و تمام طول روز درون اتاقش به مطالعه آثار فیلسوفان بزرگ می پردازد. ابراهیم قوام گمان دارد که محمد جایگزین او خواهد بود و همانند او در دربار صفوی مشغول به کار خواهد شد؛ غافل از اینکه محمد رؤیای دیگری در سر دارد ...

در برهه ی زمانی دیگر، ملاصدرا به بزرگ مردی تبدیل شده که اندیشه های نوی او در باب حرکت جوهری و تقدم وجود بر ماهیت، دانش عالَم تشیع را دگرگون کرده است. ولی به دلیل عدم درک این اندیشه ها توسط شاه و مردم آن زمان و همچنین شایعاتی که دشمنانش به راه انداخته اند، ملاصدرا را به اتهام صوفی گری به دادگاه احضار می کنند ...

 

مردی در تبعید ابدی رمانی است به قلم نادر ابراهیمی در سال ۱۳۷۵ که بر اساس زندگی ملاصدرای شیرازی، فیلسوف و متأله مشهور دوران صفوی نوشته شده است. نادر ابراهیمی با رمان هایی همچون آتش بدون دود، یک عاشقانه ی آرام، بار دیگر شهری که دوست می داشتم، ابن مشغله و ... نزد همه رمان دوستان ایرانی شناخته شده و محبوب است.

شاید در نگاه اول اینگونه به نظر برسد که مطالعه سرگذشت و شرح حال یک فیلسوف برای همگان جذاب نباشد. ولی نویسنده از این سرگذشت، یک رمان زیبا و جذاب ساخته است که به هیچ وجه موجب خستگی خواننده نمی شود.

نادر ابراهیمی در این کتاب با همان نثر زیبایی که من پیش تر با خواندن آتش بدون دود و ابوالمشاغل با آن آشنا شده بودم، به روایت زندگی ملاصدرا می پردازد. البته نوع روایت چندان منظم نیست و زمان حالتی سیال در طول رمان دارد. این موضوع در ابتدا شاید باعث سردرگمی خواننده شود؛ ولی در ادامه همین نوع روایت است که جذابیت و کشش داستان را فراهم می کند. در خلال داستان، نویسنده با نثری نه چندان دشوار، خواننده را با اندیشه ها و نظریه های ملاصدرا نیز آشنا می کند.

اگر می خواهید در نثر زیبا و دل نشین نادر ابراهیمی غرق شده و با سرگذشت پر فراز و نشیب ملاصدرای شیرازی آشنا شوید، هرچه زودتر کتاب مردی در تبعید ابدی را تهیه کنید و از خواندن آن لذت ببرید :)

نمره ی من به این کتاب:

✰✰✰✰✰✰✰✰✰


قسمت هایی زیبا از کتاب:

"بانو! ویرانه ای است این جهان. عمر کفاف نمی دهد که آباد کنیم، غیرت رخصت نمی دهد که رها کنیم."

"ایمان، توان مرگ را پس پشت همه چیز افکنده بود. توکل با مرگ همانگونه بازی می کند که طفلی با فرفره یی."

"بانو! زمانی که با زمانه ی خویش نساختی، و با مَسندنشینان و اَمربَرانِ ایشان کنار نیامدی، و آنچه را که جاهلان می گویند، جاهلانه باز نگفتی، لاجرم به تَبعید اَبَدیِ روح گرفتار خواهی شد - حتی اگر در کُنجِ منزلی در شهری ساکن باشی؛ و اگر بر نپذیرفتن پای فشردی، آواره ات خواهند کرد، یا به زندانت خواهند انداخت و به دارَت خواهند کشید. شرمگینم بانو، که این جنگ را من آغاز کرده ام، و سهمی عظیم از عذابش به تو می رسد و به این طفلکانِ معصوم."


  • ابوالفضل ‌‌

توجه: اگر جلدهای قبلی این مجموعه را نخوانده اید، این متن ممکن است وقایع آن را لو دهد!

چکیده: اکنون بیش از نیم قرن از ماجرای کشته شدن گالان و سولماز گذشته است و آنها به افسانه های مردم ترکمن پیوسته اند. در این 50 سال حواث بسیاری روی داده است. پیش از کشته شدن گالان، اینچه برون مرکز یموت نشین صحرا بود، ولی پس از آن واقعه، اینچه برون بزرگتری چون گالان را به خود نمیدید و همین باعث کمترشدن جنگ میان یموت و گوکلان شد. تا 15 سال بعد از آن بویان میش بر اینچه برون کدخدایی کرد تا زمانی که مردم اینچه برون آق اویلر 25 ساله را به عنوان کدخدای اینچه برون انتخاب کردند. آقشام گلن، برادر کوچکتر آق اویلر برای اینکه از جنگ میان دو قبیله جلوگیری کند، به گومیشان، مرکز گوکلان ها رفته تا هر وقت آق اویلر بخواهد با گوکلان ها بجنگد، به یاد جنگ با برادرش بیفتد. از طرفی دیگر یاشولی حسن، که در زمان قدیم در جبهه مخالف گالان اوجا قرار داشت و ملای ایری بوغوز و اینچه برون بود، را فرزندش، یاشولی آیدین جانشین شده و او هم با آق اویلر رابطه خوبی ندارد.

به زمان حال برمیگردیم. با شروع داستان، آق اویلر مردی 60 ساله و صاحب سه پسر و یک دختر است. پالاز بزرگترین پسر آق اویلر، مردی بود 30 ساله و کاملاً شبیه عمویش، آقشام گلن. آلنیِ 20 ساله کاملاً شبیه به پدرش بود و تنها فرزندی که خواندن و نوشتن بلد بود. آت میشِ 18 ساله شر و آتش افروز و خونریز بود، سعی داشت از گالان اوجا (آنطور که در حکایتها و شعرها میشناختش) تقلید کند. و یگانه دختر آق اویلر، که یک سال از آت میش کوچکتر بود، چیزهایی زیادی از سولماز در خود داشت.

بچه های کوچک مریض میشوند، درد میکشند، می میرند و مادرها شیون میکنند. مریضی عجیبی در بین بچه های اینچه برون افتاده است و یکی یکی همه را اسیر مرگ میکند. پدرها و مادرها دست به دامن آق اویلر و یاشولی آیدین شده اند. ولی کاری از دست کسی ساخته نیست. اینچه برونی ها طبیبی در بین خود نداشتند و داروهای مردم روستاهای همسایه اثری ندارد. به قول یاشولی آیدین، خدا بچه ها را صدا میزند. آق اویلر تحمل مشاهده رنج بچه ها و ناله و شیون مادرها در کنار درخت مقدس را ندارد. تنها یک راه به ذهن آق اویلر میرسد. اینکه آلنی را به شهر بفرستد تا طبابت یاد بگیرد. ولی ترکمن ها از شهری ها خاطره خوشی در ذهن ندارند و برای همین بزرگان یموت با اینکار مخالفند. آنها میگویند او میخواهد آلنی را به نوکری فارس ها بفرستد و حرف های آق اویلر در نظرشان توهین به درخت مقدسشان است. ولی آق اویلر از تصمیمش برنمیگردد و آلنی به شهر میرود. این شروعی است بر اختلاف اینچه برونی ها با آق اویلر و خاندان اوجا ها. شروعی بر جنگ داخلی یموت ها ...

 

درخت مقدس، نام دومین جلد رمان بلند و هفت جلدی آتش بدون دود، اثر نادر ابراهیمی است که در سه جلد اول وقایع ترکمن صحرا را روایت میکند و در چهار جلد بعدی به شیوه داستانی- تاریخی بیان مبارزات انقلابی میپردازد. نادر ابراهیمی برای ساخته و پرداخته کردن آتش بدون دود بیش از سی سال از عمرش را صرف کرده است. از این کتاب در سال 1353 سریالی با همین نام ساخته شده است.

به نظر من این جلد زیبایی ها و جذابیت های بیشتری نسبت به جلد قبلی داشت و به نظرم گاهی اوقات ماجرای غم انگیزی هم پیدا میکرد. اگر دنبال یک رمان زیبای ایرانی هستید، این مجموعه میتونه بهترین پیشنهاد برای شما باشد.

پ.ن: ببخشید اگر چکیده طولانی شد. خواستم همه مطالب رو براتون بگم تا جذابیت بیشتری برای خوندن براتون وجود داشته باشه :)


نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی


***************************************************

  • ابوالفضل ‌‌

چکیده: گوکلان به یموت دختر نمی دهد و از یموت دختر نمی آورد هنوز هم. و یک یموت پیر به یک گوکلان پیر به زحمت سلام می کند و به سردی.

این دو قبیله یموت و گوکلان- بزرگ ترین و ریشه دارترین قبایل ترکمن اند. از زمانی که چونّیِ یموتی، ایری بوغوز، مرکز صحرانشین یموت را پدید آورد و قراخان، گوکلان را، با بزرگ تر شدن این دو قبیله دشمنی شان نیز بزرگتر شد. شاید این دشمنی از زمانی آغاز شد که چونّیِ یموتی مسیر رودخانه بزرگ را به گوکلان ها بست؛ و این دشمنی تا کنون برقرار است.

گالان اوجا، فرزند یازی اوجا، کدخدای ایری بوغوز، ملقب بود به شاعر وحشی. یکه تاز و بی پروا به گوکلان ها حمله می برد و بر هیچکس رحم نداشت و دوبیتی هایی می سرود که نظیر نداشت. بی رحمیِ گالان نفرت انگیز بود. هیچکس نمی دانست چگونه با او رفتار کند تا عصبانی نشود، جز رفیق شفیق او، بویان میش. تنها کسی که می توانست در برابر گالان بایستد.

گالان اوجا را رها می کنیم و به آن سوی صحرا می رویم. به گومیشان، مرکز گوکلان نشین صحرا. جایی که بیوک اوچی، بزرگ گوکلان زندگی می کند، همراه با سه پسر دلیرش و البته تنها دخترش، سولماز اوچی. نگین صحرا. به راستی که خاک این صحرا زیبارو تر از او ندیده است. بیوک اوچی با همه دلیریش می ترسید این دختر را شوهر دهد. چرا که با این کار خون صدها مرد به آن مرد تشنه خواهد شد.

در آن طرف صحرا، روزی دوستان گالان از تعریف هایی که از سولماز شنیده اند برایش می گویند. چندی بعد گالان، سولماز را در صحرا میبیند و اینگونه است که بزرگ ترین عشق صحرا شکل میگیرد. تقابل دو گوی صحرا. ولی اگر کسی سولماز را می خواهد، باید شجاعت خود را نشان بدهد. گالان به سولماز وعده می دهد که به گومیشان خواهد آمد و او را از چادر بیوک اوچی، در مقابل چشمان پدر و برادرانش خواهد دزدید ...

 

آتش بدون دود، رمانی بلند اثر نادر ابراهیمی درباره ترکمن هاست که در هفت جلد منتشر شده و جلد اول آن داستان گالان و سولماز است و جلدهای بعدی، داستان النی، نوه آنهاست. نادر ابراهیمی برای ساخته و پرداخته کردن آتش بدون دود بیش از سی سال از عمرش را صرف کرده است. از این کتاب در سال 1353 سریالی با همین نام ساخته شده است. او به خاطر این رمانِ هفت جلدی، جایزه "نویسنده برگزیده ادبیات داستانی 20 سال بعد از انقلاب" را بدست آورد. نادر ابراهیمی علاوه بر ادبیات بزرگسال، در زمینه ادبیات کودک و نوجوان نیز آثار موفقی از خود به جای گذاشته که از مشهورترین آنها میتوان به کتاب دور از خانه، کلاغ ها و سنجاب ها اشاره کرد که هرکدام صاحب جوایز متعددی شده اند.

به نظر من ادبیات خاص و نوع نگارش نادر ابراهیمی، به زیبایی های داستان بسیار افزوده است و من آن را خیلی دوست داشتم. من هنوز جلدهای بعدی کتاب را نخواندم و به محض اینکه خواندم، در وبلاگ قرار می دهم.

من به این کتاب از یک تا ده نمره ی 10 را می دهم.

✰✰✰✰✰✰✰✰✰✰


نادر ابراهیمی، نویسنده کتاب آتش بدون دود
نادر ابراهیمی

سریال آتش بدون دود
سریال آتش بدون دود (1353)

***************************************************

  • ابوالفضل ‌‌