توجه: اگر جلدهای قبلی این مجموعه را نخوانده اید، این متن ممکن است وقایع آن را لو دهد!
چکیده: اکنون بیش از نیم قرن از ماجرای کشته شدن گالان و سولماز گذشته است و آنها به افسانه های مردم ترکمن پیوسته اند. در این 50 سال حواث بسیاری روی داده است. پیش از کشته شدن گالان، اینچه برون مرکز یموت نشین صحرا بود، ولی پس از آن واقعه، اینچه برون بزرگتری چون گالان را به خود نمیدید و همین باعث کمترشدن جنگ میان یموت و گوکلان شد. تا 15 سال بعد از آن بویان میش بر اینچه برون کدخدایی کرد تا زمانی که مردم اینچه برون آق اویلر 25 ساله را به عنوان کدخدای اینچه برون انتخاب کردند. آقشام گلن، برادر کوچکتر آق اویلر برای اینکه از جنگ میان دو قبیله جلوگیری کند، به گومیشان، مرکز گوکلان ها رفته تا هر وقت آق اویلر بخواهد با گوکلان ها بجنگد، به یاد جنگ با برادرش بیفتد. از طرفی دیگر یاشولی حسن، که در زمان قدیم در جبهه مخالف گالان اوجا قرار داشت و ملای ایری بوغوز و اینچه برون بود، را فرزندش، یاشولی آیدین جانشین شده و او هم با آق اویلر رابطه خوبی ندارد.
به زمان حال برمیگردیم. با شروع داستان، آق اویلر مردی 60 ساله و صاحب سه پسر و یک دختر است. پالاز بزرگترین پسر آق اویلر، مردی بود 30 ساله و کاملاً شبیه عمویش، آقشام گلن. آلنیِ 20 ساله کاملاً شبیه به پدرش بود و تنها فرزندی که خواندن و نوشتن بلد بود. آت میشِ 18 ساله شر و آتش افروز و خونریز بود، سعی داشت از گالان اوجا (آنطور که در حکایتها و شعرها میشناختش) تقلید کند. و یگانه دختر آق اویلر، که یک سال از آت میش کوچکتر بود، چیزهایی زیادی از سولماز در خود داشت.
بچه های کوچک مریض میشوند، درد میکشند، می میرند و مادرها شیون میکنند. مریضی عجیبی در بین بچه های اینچه برون افتاده است و یکی یکی همه را اسیر مرگ میکند. پدرها و مادرها دست به دامن آق اویلر و یاشولی آیدین شده اند. ولی کاری از دست کسی ساخته نیست. اینچه برونی ها طبیبی در بین خود نداشتند و داروهای مردم روستاهای همسایه اثری ندارد. به قول یاشولی آیدین، خدا بچه ها را صدا میزند. آق اویلر تحمل مشاهده رنج بچه ها و ناله و شیون مادرها در کنار درخت مقدس را ندارد. تنها یک راه به ذهن آق اویلر میرسد. اینکه آلنی را به شهر بفرستد تا طبابت یاد بگیرد. ولی ترکمن ها از شهری ها خاطره خوشی در ذهن ندارند و برای همین بزرگان یموت با اینکار مخالفند. آنها میگویند او میخواهد آلنی را به نوکری فارس ها بفرستد و حرف های آق اویلر در نظرشان توهین به درخت مقدسشان است. ولی آق اویلر از تصمیمش برنمیگردد و آلنی به شهر میرود. این شروعی است بر اختلاف اینچه برونی ها با آق اویلر و خاندان اوجا ها. شروعی بر جنگ داخلی یموت ها ...
درخت مقدس، نام دومین جلد رمان بلند و هفت جلدی آتش بدون دود، اثر نادر ابراهیمی است که در سه جلد اول وقایع ترکمن صحرا را روایت میکند و در چهار جلد بعدی به شیوه داستانی- تاریخی بیان مبارزات انقلابی میپردازد. نادر ابراهیمی برای ساخته و پرداخته کردن آتش بدون دود بیش از سی سال از عمرش را صرف کرده است. از این کتاب در سال 1353 سریالی با همین نام ساخته شده است.
به نظر من این جلد زیبایی ها و جذابیت های بیشتری نسبت به جلد قبلی داشت و به نظرم گاهی اوقات ماجرای غم انگیزی هم پیدا میکرد. اگر دنبال یک رمان زیبای ایرانی هستید، این مجموعه میتونه بهترین پیشنهاد برای شما باشد.
پ.ن: ببخشید اگر چکیده طولانی شد. خواستم همه مطالب رو براتون بگم تا جذابیت بیشتری برای خوندن براتون وجود داشته باشه :)
نادر ابراهیمی
دانلود کتاب آتش بدون دود - جلد دوم: درخت مقدس
برای مشاهده بقیه جلدهای این مجموعه، اینجا کلیک کنید.
- ۳ نظر
- ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۴۷
- ۱۴۷۸ نمایش