معرفی کتاب: وقتی نیچه گریست
چکیده: شخصیت اصلی کتاب، دکتر یوزف برویر، طبیب و روانپزشک اتریشی است که موفقیتهای فراوانی به دست آورده و در سراسر اروپا شهرت بسیاری کسب کرده است. ولی با شروع داستان که پزشک پختهی ۴۰ سالهایست و به قلهی موفقیت رسیده است، احساس ناامیدی و رنجش زیادی دارد. ماجرای رسواکنندهاش با بیماری جوان و فریبنده، باعث خیالاتی رهاییناپذیر و به گونهای وسواس فکری برای او شده و همچنین زندگی با همسرش را به مشکل رسانده است. ترس از سالخوردگی و مرگ هم ذهنش را آشفته و خوابهایش را پریشان کرده است.
و اما ماجرای اصلی کتاب زمانی آغاز میشود که لو سالومه، معشوقهی فریدریش نیچهی فیلسوف، نزد دکتر برویر میآید و از او برای درمان بیماریهای جسمی متعدد و همچنین ناامیدی شدید نیچه که ممکن است به خودکشی بینجامد، کمک میخواهد. دکتر برویر که خود نیز در زندگی شخصیاش شرایط خوبی را تجربه نمیکند، این درخواست کمک را میپذیرد؛ غافل از اینکه درمان فیلسوفی مغرور همچون نیچه با عقایدی خاص و متفاوت به راحتی میسر نمیشود...
وقتی نیچه گریست آمیزهای است جذاب از خیال و واقعیت و ترکیبی هنرمندانه از روانشناسی، فلسفه و ادبیات! این کتاب از موفقترین آثار اروین دیوید یالوم، نویسنده و روانپزشک آمریکایی است که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. اروین یالوم در پایان این رمان، در یادداشتی به توضیح دربارهی شخصیتهای کتاب، چگونگی ایجاد ارتباط میان آنها و پدید آوردن ماجرای وقتی نیچه گریست میپردازد:
فریدریش نیچه و یوزف برویر هرگز ملاقاتی نداشتند و البته رواندرمانی نیز از رویارویی آن دو زاده نشد. با وجود این، زندگی شخصیتهای اصلی داستان بر واقعیت استوار است و حوادث عمدهی رمان از تألمات روحی برویر، ناامیدی نیچه، آنا او. و لوسالومه گرفته تا رابطهی فروید با برویر و شکلگیری رواندرمانی، همه و همه از نظر تاریخی در سال ۱۸۸۲ به وقوع پیوستهاند. وقتی نیچه گریست، با قراردادن شخصیتهای تاریخی در یک موقعیت داستانی، مرز میان فلسفه و حقیقت را محو میکند.
پیش از مطالعهی کتاب، در جایی خوندم که ماجرای کتاب در صد صفحهی ابتدایی کشش چندانی ندارد و بعد از آن شکل میگیرد؛ ولی برای من داستان کتاب از همان لحظهی اول نوید یک تجربهی فوقالعاده رو میداد و روند داستان از همان صفحات ابتدایی من رو به شدت جذب کرد. در ادامه با شروع ماجرای اصلی، جلسات درمانی، گفتگوهای میان برویر و نیچه و فراز و نشیبهای فراوانی که نویسنده به داستان داده بود، لذت مطالعهی کتاب رو به نهایت رسوند. هرچند بعضاً گفتگوهای کتاب حالت فلسفی زیادی میگرفت و برام مبهم میشد؛ اما هیچگاه ریتم کسلکنندهای پیدا نمیکرد و همواره همراه با جذابیت بسیار بود.
نویسنده این کتاب رو یک رمان آموزشی معرفی کرده و در کنار لذت بردن از ماجرای زیبای آن، میتوان در رابطه با وسواس فکری و روشهای درمانش مطالب مفیدی رو یاد گرفت. اگر به خواندن بحثهای فلسفی و روانشناختی علاقهای ندارید، ممکنه بحثهای طولانی میان دو کاراکتر کتاب برای شما کسلکننده باشه؛ اما اگر به همچین مسائلی علاقهمندید، مطمئناً مانند من از این کتاب و ماجرای فوقالعادهی آن لذت میبرید! :)
اروین دیوید یالوم، روانپزشک و نویسندهی آمریکایی
***********************************************
- ۴ نظر
- ۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۳۶
- ۸۹۵ نمایش